بخش هفتم
استاد پرورنده
الف:
زندگي نامه استاد پرورنده
اُتو
بيوگرافي:
از عنفوان شباب علاقمند بودم
به بيماران و دردمندان كمك كنم. به خصوص اينكه
شنيده بودم برخي بيماري ها مثل سرطان غير قابل
علاج هستند.
حدود 18-19 سالگي تمريناتم را با هيپنوتيزم و
تمرين كردن با ماه (كه آنهم داراي خواصي است)
شروع كردم. پس از مدتي ديدم با نگاه كردن به
اشخاص از پشت ميتوانم توجه آنان را به طرف خودم
جلب كنم. شبي با يكي از دوستان در رستوراني در
تهران بوديم. از من پرسيد هيپنوتيزم چيست؟ گفتم
نگاه كن، حالا كاري ميكنم كه همه سرها به طرف ما
برگردد و همه سر ها بدون اراده به طرف ما برگشت.
همين زمان همسايه اي داشتيم كه كبوتر باز بود و
كبوترهايش را گربه قوي و گردن كلفتي مرتب ميگرفت و
ميخورد. به او قول دادم كه گربه را به دام خواهم
انداخت. روزي گربه را بالاي درخت مو ديدم. صدايش
كردم و او از بالاي درخت به پائين افتاد. گربه را
در يك گوني گذاشتم و به همسايه دادم ولي از او قول
گرفتم كه گربه را نكشد و فقط به جاي دوري ببرد و
رها كند. مادر بزرگ پيري داشتم كه خيلي مسن بود و
هميشه از درد فك و چانه مي ناليد. آن موقع من
اطلاعي از عصب سه قلو نداشتم ولي دست كه روي صورت
او گذاشتم درد بلافاصله خوب شد. بارها اتفاق
افتاد وقتي كه با يكي از اقوام توسط تلفن صحبت
ميكردم، اگر دردي داشت در اواخر صحبت اظهار ميكرد
كه درد برطرف شده است. اين وقايع منجر به اين شد
كه من پيگير شوم كه ببينم اين چه دانشي است.
اولين آزمايش هيپنوتيزم را روي خواهر كوچكم كه 7-8
ساله بود به صورت ناآگاهانه انجام دادم. روبروي
من نشسته بود و به چشمهاي من نگاه ميكرد و با هم
حرف ميزديم كه ناگهان متوجه شدم چشمهايش بسته شد.
فكر كردم كه به خواب رفته است. پس از يكي دو ساعت
كه ديدم خوابش خيلي طول كشيده گفتم بيدار شو و
ناگهان بيدار شد و نشست. اين اتفاق بعد از آن چند
بار ديگر تكرار شد و من پس از تحقيق متوجه شدم كه
علمي به نام هيپنوتيزم وجود دارد و خواهر من يك
مديوم است. آزمايشات زيادي با كمك خواهرم انجام
داديم كه صحت آنها بعدها تاييد شد. بار ها توسط
خواهرم از نقاط مختلف در كره زمين و ماه وسيارات
مختلف و خارج از منظومه شمسي اطلاعاتي گرفتيم. پس
از مدتي متوجه شدم كه اين دانش مرا اقناع نميكند و
به بررسي روي درمان بيماري ها روي آوردم. سعي
كردم توسط مديوم خود از اطباء مشهور يونان باستان
و مصر و پزشكاني كه در ايران قديم داراي نام و
نشان وشهرت بودند در مورد درمان بيماريهاي لاعلاج
اطلاعاتي كسب كنم. توسط مديوم خود از افلاتون
پرسيدم درمان سرطان چيست؟ جواب داد نميدانم. به
دروغ گفتم در كتب نوشته اند كه افلاتون
درمان سرطان را ميدانسته است. جواب داد اگر چنين
نوشته اند دروغ است. با سينوحه تماس گرفتم. او
هم منكر شد و گفت من هيچگونه اطلاعي ندارم. بطور
كلي از اطباء عهد باستان اطلاعات مهمي نتوانستم
بگيرم و از آنان نااميد شدم. مدتي در مورد گياه
درماني بررسي كردم و در نهايت متوجه شدم كه آنهم
پاسخگوي آرزوهاي من نيست.
پس از سالها مطالعه و تمرين و توجه به خداوند در
نهايت از طريق سير و سلوك و عرفان در هاي جديدي به
روي من باز شد و توانستم با مركزي ارتباط برقرار
كنم كه همه نوع اطلاعات در آن قرار دارند. نام
اين مركر را
كامپيوتر عظيم كائنات
گذاشته ام. هراتفاقي كه در كل جهان به وقوع مي
پيوندد در اين كامپيوتر عظيم و بدون اشتباه مضبوط
است. اگر كسي بتواند با اين كامپيوتر ارتباط
برقرار كند هر نوع اطلاعاتي را از هر زماني
ميتواند بدست آورد. مثلاً اگر من اسم كامل كسي را
داشته باشم ميتوانم از اين كامپيوتر سئوال كنم كه
بيماري او و علت بيماري او چيست. همچنين ميتوانم
سئوال كنم كه چگونه ميتوان آن را درمان كرد. براي
استفاده از اين كامپيوتر مقدار زيادي تمرين لازم
است. همانگونه كه براي استفاده از يك كامپيوتر
معمولي و اتصال به اينترنت هم احتياج به دانسته
هاي مقدماتي وجود دارد. انسان ممكن است احتياج به
اطلاعاتي داشته باشد كه در اينترنت موجود است ولي
تا وقتيكه راه ورود به شبكه را نميداند از آن
اطلاعات محروم است.
الهاماتي كه به برخي نويسندگان و شعرا و
موسيقيدانان وكلاً هنرمندان و همچنين دانشمندان
علوم مختلف گاهي ميشود نتيجه ارتباط موقت و اغلب
نادانسته با اين كامپيوتر عظيم آفرينش است. هرچه
هنرمند يا دانشمند صافتر و پاكتر باشد و ارتباط
نزديكتري با ذات الهي داشته باشد الهامات بيشتري
را دريافت خواهد كرد و در نتيجه آثاري را خلق
خواهد كرد كه جاودانه باقي مي مانند و يا به
كشفيات و اختراعات فوق العاده نائل مي آيد.
استفاده من از كامپيوتر عظيم كائنات محدود به
گرفتن اطلاعات پزشكي بوده است و در طي سالها سعي
كرده ام تا حد امكان به بيماراني كه اغلب از درمان
مايوس و نا اميد شده بودند كمك نمايم. دليل اينكه
ميگويم ميتوانم بيماري هاي ناشناخته را تشخيص دهم
همين است. چون بيماري هر شخص و علت آن در اين
كامپيوتر بدون هيچگونه اشتباهي ضبط شده است.
در اوائل پزشكان با كار من مخالفت ميكردند و حتي
در صورتي كه نتيجه درمان را به چشم ميديدند آن را
پسيكوسوماتيك
(روان- تني)
و يا نتيجه تلقين ميدانستند. يك بار يكي از
دوستانم كره اسبي داشت كه بيمار شده بود. وقتي كه
اين اسب را معالجه كردم و نتيجه درمان و عكسها و
مدارك موجود را ديدند نظريه آنان در مورد تلقين و
پسيكوسوماتيك رد شد. به علاوه چگونه ميتوان گفت
كه درمان يك نوزاد يا كودك سه چهار ساله يا بيماري
كه در حالت اغماء است نتيجه تلقين و تاثيرات
پسيكوسوماتيك است؟ به مرور زمان پزشكاني نزد من
مراجعه كردند و كار هايم را ديدند و گواهي كردند
كه آنچه انجام ميدهم درست است. تا به جائي كه با
تشكيل موسسه فرهنگي، تحقيقاتي و كاربردي انرژي هاي
معنوي موافقت شد و اين موسسه به ثبت رسيد و جنبه
قانوني پيدا كرد. درمانگراني كه در اين مركز كار
ميكنند از بهترين درمانگران جهان هستند.
زماني كه من درمان را شروع كردم فقط به گرفتن
نتيجه درماني و بهبود بيماران علاقه داشتم و به
فكر تشكيل پرونده و جمع آوري اسناد و مدارك
نبودم. بعدها كه لزوم چنين كاري برايم مشخص شد،
عدم وجود وسائل و پرسنل مانع از اين كار گرديد.
ولي زماني كه برخي پزشكان متوجه كار اينجانب شدند
شروع به جمع آوري اسناد و مدارك و پرونده هاي
پزشكي نمودند. اگرچه هميشه اين مدارك كامل نبودند
چون يا پزشكان معالج بيماران از گواهي دادن بر
درمان آنان خودداري ميكردند ويا گاهي خود بيماران
پس از درمان علاقه اي به گفتن روش درمان به پزشكان
خود ويا دادن شهادت در مورد درمان نشان نميدادند!
براي عده اي از بيماران نيز نميشود پرونده مستند و
قابل قبول توسط جامعه پزشكي تهيه كرد. مثلاً
بيماري كه سي سال دچار عارضه ميگرن بوده و معالجه
شده غير از شهادت خود بيمار نميتوان مدركي براي
پرونده اش تهيه كرد، كه آنهم هميشه مورد ترديد
پزشكان ميتواند قرار گيرد. يا اگر بيماري كه
مبتلا به ام اس است خوب شود هميشه اين سئوال براي
پزشكان وجود دارد كه شايد يك بهبود خود به خودي و
موقت داشته و در آينده بيماري او عود خواهد كرد.
عده اي از بيماران نيز كه از راه دور معالجه شدند
براي آنان مدرك پزشكي پسندي نميتوان داشت. به هر
حال با توجه به جميع جهات ما موفق شديم تعدادي
پرونده كامل و مستند در مورد بيماريهائي از قبيل
انواع سرطانها و آرتريت روماتوئيد و سيروز و
امثالهم جمع آوري كنيم كه براي مطالعه صاحب نظران
موجود است.
در سالهاي آخري كه در ايران بودم تعداد زيادي از
پزشكان، منجمله اطباء مشهور ايراني براي من نامه
مي
نوشتند و بيماران صعب العلاج خود را جهت درمان به
من معرفي ميكردند. گاه خود اين پزشكان نيز در
جلسات درماني حضور پيدا ميكردند تا روش كارم را
ببينند. تعدادي از اين نامه ها را جمع آوري كرده
ام و موجود است. زمانيكه به آمريكا آمدم نيز نامه
هاي معرفي زيادي از پزشكان آمريكائي و دانشگاهها و
مراكز درماني به من رسيده است كه آنها نيز موجود
هستند.
در سه سالگي دوره تحصيل در
دبستان
اصفهان
زمان تحصيل در دبيرستان
اصفهان دوران تحصيل در دانشگاه - تهران
دوران تحصيل در دانشگاه
تهران تهران 1349
استاد پرورنده همراه با فرزندش بهروز
خانه فرهنگ ايران
آنكارا 1356
جشن فرهنگ و هنر
اهواز 1354 شيراز - 1365
منزل تهران
1373 (قبل از عزيمت به آمريكا).
يك ماه قبل از وفات .
|